کارگران جهان، غش کنید!
جولیا والاس

پنومپن، کامبوج: فقط کمی بیش از دوسال پیش در کارخانهٔ پوشاک آنفول[2] در استان کامپونگاِسپئو[3]، کارگر جوانی به نام شانتول[4] و ۲۵۰ نفر از همکارانش در یک افسون جمعی بیهوش شدند. اوضاع آنقدر بد بود که باید بستری میشدند و خط تولید متوقف شد.
دو روز بعد، کارخانه دوباره به کار برگشت و بیهوشیهای دستهجمعی دوباره کارگران را دچار کرد. کارگری شروع کرد به عربده زدن فرامینی به زبانی شبیه چینی و میگفت از زبان روحِ آباءواجدادی حرف میزند و درخواست تقدیم جوجهٔ خام داشت. هیچکس پا پیش نگذاشت و کارگران بیشتری روی زمین افتادند. آرامش و البته تولید تنها وقتی از سر گرفته شد که مالکان کارخانه جشنی مفصل ترتیب دادند و مقادیر معتنابهی غذا، سیگار و نوشابهٔ کوکاکولا به روح پیشکش کردند.
این حادثه، هرقدر هم عجیب، تنها مورد نبود.در چند سال گذشته کامبوج موجهای غشهای دستهجمعی زیادی را در میان کارگران پوشاک به خود دیده است: صدها زن در افسونی منگکننده که به زبان خمری «دوول سونلاپ[5]» نامیدند، یکی پس از دیگری به کف زمین کارخانههایشان افتادهاند. این از حالرفتنها را به چیزهای گوناگونی نسبت دادند، به گرما، کار زیاد، کمخونی، تهویهٔ بد، بخارات شیمیایی و مسمومیت غذایی. اما به گفتهٔ گروهی از انسانشناسان و روانشناسان پزشکی که این پدیده را مطالعه کردهاند، دوسوم این حوادث مربوط به روایاتی از تسخیر به دست ارواح محافظ محلی بوده که به «نِئاکتا[6]» شهرهاند.
بیهوشیهای گسترده تولید را فلج کرد، تا جایی که موجب وحشت دولت، مالکان کارخانهها و فروشندگان بینالمللی لباس شد. ایالات متحده درهای بازارش به صادرات کامبوج را در دههٔ ۹۰ گشود و صنعت پوشاک کامبوج از همان زمان تجارتی سالانه ۵ میلیارد دلاری بوده است. به گفتهٔ انجمن تولیدکنندگان پوشاک کشور، اکنون بیش از ۶۰۰ کارخانهٔ پوشاک در کامبوج وجود دارد که مالک بیشترشان شرکتهای تایوانی، کرهای، هنگکنگی، سنگاپوری و چینیاند. برخی مثل قارچ در حومههای پرگردوخاک پنومپن سبز شدند و تعدادی دیگر در مناطق آزاد تجاری، جاهایی که مردم معتقدند نئاکتاها نسلها در آن زیستهاند.
اگرچه مذهب بودایی ترواده[7] از قرن سیزدهم دین رسمی کامبوج بوده است، اما هرگز جای جمع ارواح آباءواجدادی، خدایان محلی و ربالنوعهای برهمنی موجود را نگرفت. شاید نئاکتا مهمترین اینها باشد، روحی که به شدت با یک خصیصهٔ طبیعی مشخص مرتبط است، با سنگی، درختی، تکه خاکی. این ارواح نمایندهٔ اخلاقیات روستامحوری هستند که از زمین جداناشدنی است. پیوندی چنان عمیق که در زمانهای گذشته دیده شده حتی برخی پادشاهان فقط زمین را از نئاکتا اجاره میکردهاند.
نخستوزیر بسیار خرافاتی کامبوج، هونسِن[8] که برای حدود سه دهه قدرت را در اختیار داشت، همانند پادشاهان قدیم ارواح آب و خاک را فرامیخواند تا دشمنانش را لعن کنند. امروزه بیشتر کامبوجیها در حالی که بودایی هستند، در محرابهای کوچک مرتباً نان و چای به ارواح تقدیم میکنند.
این روزها وقتی نئاکتاها کف کارخانه ظاهر میشوند و بیهوشیهای دستهجمعی میان کارگران و عربدهٔ دستورات بین مدیران را موجب میشوند، دارند با ابراز نوعی اعتراض تنانه به برنامهٔ خشن روزانهٔ سرمایهداری صنعتی، به آرمان نیروی کار غالباً جوان و زن و روستایی کارخانهها کمک میکنند: به روزهای اندک تعطیل، تشکی سفت در کلبهٔ چوبی، غذایی ناچیز از برنج و کاریهای عجیب که با عجله بین شیفتها بلعیده میشوند. این صداها دارند از ماورا برای چانهزنی دربارهٔ وضع فعلی صدایشان را بلند میکنند و شکایتی بسیار شبیه آنچه را بیان میکنند که کارگران در دل دارند: این احساس که مورد بهرهکشی نیروهایی ورای کنترلشان هستند، اینکه شرایط کار کارخانه دارد به نحوی، اقتصاد قدیمیتری را نقض میکند که اخلاقیتر و منصفانهتر بود.
اوائل سال گذشته زنی ۳۱ ساله به نام سِرینانگ[9] را دیدم، کارگری در پارک صنعتی کانادایی در غرب پنومپن. او اخیراً پس از اینکه از طرف نئاکتایی سخن گفتهبود، موجب بیهوش شدن دهها همکارش شده بود. او در حالی که از خود بیخود بوده، به رئیس اتحادیهٔ کارخانه که وابسته به دولت بود هم حمله کرده، او را با مشت زده و دشنامبارانش کرده بود.
ما کف زمین خاکی کلبهٔکوچک چوبیای که خانهاش بود، حرف زدیم، هیچ جای دیگری برای نشستن نبود. گفت که روز غش کردن احساس بیماری میکرده و بهیار کارخانه اجازه نداده بود به خانه برود. بیشتر آنچه را بعد رخ داده بود در یاد نداشت، اما شفادهندهٔ روحی بعدها به او گفته بود نئاکتایی در او وارد شده و از اینکه درخت انجیر معابدی که قرنها در زمین کارخانه ریشه داشته، از اینکه طی ساخت بنای ساختمان بدون آیین دلجویی یا عذرخواهی بریده شده است، خشمگین بوده است.
چند ماهی پس از آن واقعه، اتفاق مشابهی در کارخانهٔ کالاهای ورزشی نزدیک پایتخت افتاد که میگفتند از وقتی در اوت ۲۰۱۲ افتتاح شده بود، در تسخیر ارواح بوده است. زنان کارگر از سرپرستشان، مردی به نام آکونگ[10] پرسیدند اجازه دارند مراسمی بگیرند و جوجهای به نئاکتایی که از بیرون شدنش از آن مکان عصبانی بود، پیشکش کنند؟ او قبول نکرد. دو روز بعد روح وارد بدن زن کارگر جوانی به نام سِریمام[11] شد و از زبان او مدعی شد که به او «بیاحترامی» شده و شروع کرد به فریاد زدن به زبانی ترکیبی از خمری و هجاهای کوتاه و سریعی که همکارانش تصور میکردند چینی است. دهها کارگر دیگر از هوش رفتند و ناچار برای درمان به کلینیکی محلی منتقل شدند.
شاهدی عینی بعداً توضیح داد: «وقتی تسخیر شد، فقط همه جای دور و برش را با انگشت نشان میداد، گفت میخواهم آکونگ را ببینم، میخواهم ببینمش چون زمانی طولانی اینجا زندگی کردهام و او هرگز به من احترام نگذاشته و اینجا زمین من است». ناظر ماجرا گفت وقتی آکونگ رسید «بیرون آمد و جلوی پایش زانو زد و هرچه نئاکتا میخواست تقدیمش کرد».
آنچه روح میخواست احترام بود. او میخواست محرابی برایش بسازند و آنجا ماهی چهار بار پیشکشهای آیینی به او تقدیم شود. او خواست که صاحب کارخانه خوکی برایش کباب کند و جشن سال نوی خمری برای کارگران برپا کند. صاحب کارخانه این خواستهها را برآورد و بیهوشیها به پایان رسید.
مردمنگاران در زمانها و مکانهای دیگر هم به چنین نمودهای ظاهراً جادویی اشاره کردهاند که مردمان بومی وقتی اولین بار با سرمایهداری صنعتی مواجه شدند بروز دادهاند. وقتی تولید پارچه در شمال اروپا در قرن هفدهم و هجدهم شدت گرفت، ارواح خانگی شروع به ظاهر شدن در کارگاهها به شکلی شریرانهتر کردند. مثلاً داستانی دربارهٔ جنی شرور به نام رامپِلستیلتسکین[12] بود که به زنی کمک کرد تا مقادیر عجیبوغریبی نخ بریسد، اما در ازای بچهٔ اولش. افسانههای دیگری بیانگر پریشانی ناشی از هزینههای اجتماعی و زیستمحیطی بالا رفتن تولید کتان بودند. مایکل تاوسیگ[13] انسانشناس دربارهٔ دهقانان کلمبیایی نوشته است که آن زمان به تازگی به نیروی کارِ مزدی در مزارع نیشکر در دههٔ ۱۹۷۰ پیوسته بودند و بنا بر گفتهها روحشان را به شیطان فروخته بودند تا بهرهوریشان افزون شود.
آیوا آنگ[14]، انسانشناس دیگری، شیوع تسخیر به دست ارواح را در میان زنان مالزیایی در دههٔ ۱۹۷۰ در کارخانههای الکتروتیکی متعلق به ژاپنیها ثبت کرده است. این کارگران اغلب به طور هیستریک فریاد میزدند و تحتتاثیر روحی بومی به نام «داتوک[15]» به سرپرستهایشان حمله میکردند. خانم آنگ این اعمال را شورشی روانی علیه مشقت زندگی کارخانه و گسست پیوندهای دیرپای اجتماعی زنانی تعبیر کرد که از روستاهایشان به مناطق آزاد تجاری تازهتاسیس مهاجرت کرده بودند.
او همچنین نتیجه گرفت که دیدن ارواح فایدهٔ چندانی به حال زنان نداشته است، چون موجب شد که مالکان کارخانه گلایههای درست زنان دربارهٔ شرایط کارشان را هیستری تودهای تلقی کنند.
در کامبوج انگار وضعیت برعکس است. همانند سوژههای خانم آنگ در اینجا هم اکثریت قریب به اتفاق کارگرانِ پوشاکْ زن و جوانند. بسیاری نخستین نسلی در خانوادهشان هستند که بیرون از جمعِ بومی برنجکاری خودشان کار میکنند. آنها اغلب سهم زیادی از دستمزدشان را به خانه میفرستند و ازین کار هم احساس خوششانسی میکنند که قادر به کمکند و هم احساس بدبختی. سِرینانگ به من گفت: «اوضاع افتضاحه، خیلی خیلی بده»، وقتی داشت تعریف میکرد که باید ۶ روز هفته کار کند تا ۱۲۰ دلار در ماه جمع کند، بدون آنکه اجازه داشته باشد وقتی مریض است مرخصی بگیرد. «کارخونه همیشه واقعاً سخت گرفته».
با وجود تمام تلاشها برای تنوع دادن به کارها، صنعت پوشاک همچنان در کامبوج تا حدود ۸۰ درصد کل صادرات کشور را شامل میشود و چون اقتصاد در برابر عدمثبات در این بخش بسیار آسیبپذیر است، دولت معمولاً به اهتمام کارگران برای تشکیل اتحادیه یا هر اقدامی جمعی برای مطالبهٔ دستمزد بیشتر با سختگیری و حتی با خشونت واکنش نشان داده است. در تظاهراتهای اخیر در دوم و سوم ژانویه، سربازان و پلیسهای نظامی به کارگران اعتصابکننده در پارک صنعتی کانادایی و کارخانهٔ دیگری نزدیک پنومپن حمله کردند، حداقل دو نفر کشته و دهها نفر مجروح شدند.
کارگران کامبوجی اغلب شاکیاند که وقتی میخواهند به جای یکی از کثیر اتحادیههای تحت حمایت دولت یا کارخانه که در دههٔ گذشته سر برآوردهاند، به اتحادیههای مستقل بپیوندند، تهدید و مجبور به اضافهکاری میشوند. (طبق گزارش «مرکز همبستگی» که گروهی بینالمللی برای احقاق حقوق کارگران است، بنا بر آمار سازمان بینالمللی کار حالا بیش از ۴۰۰ اتحادیه برای تعداد تخمینی حداقل ۴۵۰ هزار کارگر شاغل در بخش پوشاک وجود دارد). اتحادیههای طرفدار دولت و کارخانه بیشتر این صندلیها را اشغال میکنند که به نیروی کار در کمیتهٔ ملی اختصاص داده شده؛ کمیتهای که افزایش دستمزدها را مشخص میکند و سیطرهشان امکان چانهزنی جمعی را پیچیده میسازد.
در سپتامبر ۲۰۱۰، وقتی حداقل دستمزد کشوری ۶۱ دلار در ماه بود، حدود دویستهزار کارگر به خیابان ریختند و تقاضای افزایش دستمزد کردند. این بزرگترین اعتصاب در بخش پوشاک تا آن زمان بود، اما تنها پس از سه روز به خاطر خشونت پلیس و تهدیدها علیه رهبران اتحادیهها به توقفی خلاف انتظار ختم شد. صدها کارگر معترض به طور غیرقانونی به تلافیجویی اخراج شدند و حداقل دستمزد تغییری نکرد.
بعد سروکلهٔ نئاکتا پیدا شد. از حالرفتنهای دسته جمعی در کارخانههای پوشاک تصاعدی در اوائل سال ۲۰۱۱ بالا گرفت، یعنی تنها چند ماه پس از آنکه اعتصابهای تودهای از تبوتاب افتادند. وقتی بدنهای کارگران از کار افتادند، خطوط تولید هم از کار افتاد و ارواح کف کارخانه با مدیران چانه زدند.
احساسات عمومی کمکم تغییر کرد. در اعتصابات سال ۲۰۱۰ انگار کمتر کسی دلمشغولی حقوق کارگران را داشت. حتی رسانههای خارجی و اقتصاددان ارشد بانک آسیایی توسعه به صدای بلند پرسیدند که آیا مطالبات کارگران به صنعت لطمه خواهد زد؟ اما وقتی بیهوشیهای دستهجمعی آغاز شد، بر نگرانی بر حال کارگران افزوده شد: آیا آنقدر درمیآوردند که شکمشان را سیر کنند؟ آیا در معرض مواد شیمیایی خطرناک بودهاند؟
از آن زمان مزد پایه برای کارگران صنعت پوشاک از ۶۱ دلار به ۸۰ دلار در ماه افزایش یافته است و قرار است در فوریه به ۱۰۰ دلار هم برسد. کنفرانسهای متعددی دربارهٔ سلامت و امنیت شغلی برگزار شده است. برخی کارخانهها، کنسرسیوم تولیدکنندگان پوشاک و فروشندگان عمده مثل H&M مطالعاتی دربارهٔ شرایط کاری در کارخانههای کامبوج را سفارش دادهاند. پاداشهای ماهیانه به کارگران پوشاک برای امور سلامت و حملونقل داده شد.
همهٔ پیشرفتها را نمیتوان به دیدن ارواح نسبت داد: شش اتحادیهٔ مستقل کشور سخت برای افزایش حقوقها جنگیدهاند و شرایط همچنان تا وضع مطلوب فاصلهٔ زیادی دارد؛ مدافعان حقوق کارگران میگویند که درآمد ماهیانهٔ ۱۶۰ دلار حداقل نیاز کارگران برای تغذیه و مسکن بسنده را برآورده میکند. اما تا جایی که شرایط بهتر شده است، تا حدی به این دلیل بوده که غش کردنها کف زمین کارخانه قالب بحث را تغییر داده است. سرکوب بیرحمانهٔ اعتصاب این ماه به دست دولت نشان داده است که همچنان چانهزنی جمعی در مقیاس بزرگ تحمل نمیشود. اما ازحالرفتنهای دستهجمعی شکلی نادر از کنش جمعیاند که بهسختی میتوان سرکوبشان کرد.
از اینرو حالا نئاکتاها میآیند تا از سایر قربانیان توسعه دفاع کنند. ارواح در تظاهراتها و تحصنهایی ظاهر شدهاند که اپوزوسیون سیاسی ترتیب میدهد تا نتایج انتخابات ژوئیه را که حزب حاکم هونسِن را در قدرت نگاه داشت به چالش بکشد. در اعتراضات به سلب مالکیت شهری در پنومپن لعنونفرینهای سنتی روحگرایانه[16] نثار نهادهای دولتی میشود. به سوی دادگاهها نمک و فلفل میریزند، به خدایان جوجههایی تقدیم میکنند و مدیومها خدایان محلی را احضار میکنند تا در منازعات سر زمین حدود عدالت را جاری کنند.
سال گذشته در زاغهای در پنومپن، تظاهرات ساکنانی که صاحبخانهای ثروتمند داشت از آنجا بیرونشان میکرد به هم خورد، هنگامی که نئاکتا وارد بدن زنی مستمند شد که با شوهری با بیماری روانی در زیر پلهای زندگی میکرد و هر دو هم به ایدز مبتلا بودند. زن به مقامی محلی که سعی در ساکت کردن اعتراض داشت حمله کرد و او را مجبور کرد کنار بکشد. پیش از آن، صاحبخانه درخت پیر انجیر معابدی را قطع کرده بود که تصور میشد خانهٔ نئاکتا باشد.
زن فریاد میزد: «من خیلی وقته ازین منطقه محافظت کردهم و خیلی عصبانیم، چون شرکت خانهم را خراب کرده. من خیلی خیلی عصبانیم.»
[1] Julia Wallace دبیر اجرایی روزنامهٔ Cambodia Daily در پنومپن.
[2] Anful Garments Factory
[3] Kompong Speu
[4] Chanthul
[5] duol sonlap
[6] neak ta
[7] Theravada Buddhism کهنترین شاخهٔ بودایی و سنتی محافظهکار در این دین.
[8] Hun Sen
[9] Sreyneang
[10] Ah Kung
[11] Sreymom
[12] Rumpelstiltskin
[13] Michael Taussig استاد استرالیایی انسانشناسی در دانشگاه کلمبیا
[14] Aihwa Ong استاد انسانشناسی دانشگاه کالیفرنیا
[15] datuk
[16] Animist